نظرتون دربارهی این انشا چیه؟ موضوع صدای باران آسمان تاریک شد ابرها به هم برخورد کردند صدای رعد و برق به گوش میرسید کم کم قطرههای باران پس از مسافتی طولانی به زمین رسیدند داشتم به صدای باران فکر میکردند صدایی که یادآور روزهای تلخ و شیرین بود باران شدید و شدیدتر شد کم کم به تکه ای سنگ که تبدیل به یخ شده بود تبدیل شد به بیرون از خانه رفتم در کنار صدای باران صدای پرندههایی که به دنبال مکانی برای پناه گرفتن بودند به گوش میرسید صدای باران بیشتر و بیشتر شد تا اینکه در لحظهای همه جا را سکوت فرا گ